توسعه به مثابه استراتژی ملی
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، عرفان ایمانی دارستانی نوشت: برای بار سوم و بهمنظور یادداشتبرداری، کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی؛ واقعیت موثر در کشورداری» را که توسط دکتر حسین (سالار)...
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، عرفان ایمانی دارستانی نوشت: برای بار سوم و بهمنظور یادداشتبرداری، کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی؛ واقعیت موثر در کشورداری» را که توسط دکتر حسین (سالار) سیفالدینی تالیف شده خواندم. کتاب، علیرغم همه سختیهایی که در بسط مفاهیم تئوریک در حوزه امر ملّی و تاریخی در ایران وجود دارد، بسیار خوب از پس این امر برآمده است.
کتاب از چهار فصل درباره امر ملّی، تمامیت ارضی، تاسیس و بقاء ایران و نهایتاً استراتژی ملی تشکیل شده است. سیفالدینی در این اثر، ایران را کشوری استثنایی میداند که امر ملّی در آن مفهومی سیاسی (ملکه سیاسی) و مشتق از تحولات تاریخی و اجتماعی ایران و تداوم طبیعی امر ایرانی است که پیش از بروز ایدئولوژی ناسیونالیسم در این جغرافیا ادراک میشد. او در فصل نخست با ارائه تعاریفی دقیق و بعضاً بدیع به بررسی مفهوم دولت، علت وجودی آن و چگونگی «دولت بودن» میپردازد و در ادامه با تکیه بر نظریات ماکیاوللی و سپس هگل مفهوم واقعیت موثر را بهشکلی مبسوط توضیح میدهد. بهنظر سیفالدینی، مفهوم واقعیت موثر در برابر دریافتی متوهمانه یا خیالی از حقیقت و واقعیت قرار میگیرد و به این معنی است که با درک درستی از رابطه و برهمکنش نیروها و فهم دقیق مناسبات قدرت در ورای تخیلات و ادراکات ایدئولوژیک و اخلاقی در سیاست به تصمیمگیری و سیاستورزی پرداخته شود. از نظر وی تنها چیزی سازوکاری است که به مفهوم واقعی دولت، عقل ملّی و در نهایت توسعه منجر خواهد شد، تسلسلی که در پایان فصل چهارم هنگامی که «دولت مقتدر توسعهگرا» را -که مبتنی بر «عقلملّی» است- توصیف میکند به آن باز میگردد.
در فصل دوم که به مبحث تمامیت ارضی پرداخته شده، نویسنده در تلاش است تا با تکیه بر مفاهیم رشته «جغرافیای سیاسی» و تکیهبر تجربیات تاریخی بر مفهومی که هگل پیشتر آن را «وحدت کثرتها» مینامید مهر تاییدی بزند و تأکید کند که ایرانیان در طول تاریخ و علیرغم تفاوتها و کثرتها، دارای وحدتی بودهاند که پیش از ظهور مفهوم ملت و ملیت در غرب، آنان را به هم پیوند میداده است. از نظر وی توضیح کثرث و حدت در ایران جز از مجرای مفهوم امر عام، امرمطلق و امر جزئی که در نهایت به ظهور مفهوم وحدتِ وحدتِ کثرتها می شود ممکن نیست و باید این پیچیدگی تاریخی را دریافت و براساس نظام ملیّت را توضیح داد: «نظریه ایران به عنوان وحدت ِ «وحدتِ کثرتها» اجراء را در راستای وحدت و درون «امر عامِ ملّی» تعریف میکند وگرنه امر جزئی در بیرونِ کل و خارج از امر عام بی معنا خواهد بود و مطلق نیز در اینجا دولت ایران است که وحدت کثرت ها را باید به نوعی تأمین کند که آزادی و فردیت درون وحدت ملّی تأمین شود»
به نظر سیفالدینی، تجربه متفاوت تاریخی و ملتبودگی و انسجام تاریخی ایرانیان باعث شده که روششناسی علوم اجتماعی را (که عمدتاً محصول دریافت جامعهشناسان از چگونگی تشکیل ملّتها در غرب است) نتوان در مورد ایران درست دانست. وی در ادامه فصل به تجربیات جهانی در حوزه تمامیت ارضی پرداخته و مثالهای بدیعی از نحوه برخورد دولتهای مختلف سراسر جهان با تفاوتهای فرهنگی و قومی زده و سرنوشت هر کدام از این برخوردها را ارائه نموده است که یکی از قسمتهایی است که در ادبیات پژوهشی کشور، امری بدیع است. او در ادامه به این نتیجه میرسد که دولتهای مقتدر با تمرکزگرایی و توسعهگرایی، در حفظ انسجام و تمامیت سرزمینی موفقتر عمل کرده اند.
در فصل سوم، نویسنده با تاکید بر ارائه تعاریفی از مفاهیمی مانند کشور، میهن و سپس ایرانشهر، نظریه تاسیس ایران را نه یک مسئله و دارای پاسخ، بلکه یک مشکل نظری میداند که تنها میتوان با تکیه بر علوم مختلف دراین باره تامل نظری و عملی کرد اما نمیتوان پاسخ قاطعی به آن داد. او در انتهای این فصل بازهم به کاری بدیع دست زده و از شعر حافظ تأویلی سیاسی نموده و غزلیات و اشعار خواجه شیراز را مبتنی بر امر ملّی و نظریه بقای ایران قلمداد مینماید. نویسنده با تأکید بر زمانه پرآشوب و غمانگیز حیات خواجهی شیراز و با ذکر نمونههای بسیاری از اشعار او، بر این باور است که بهواسطهی محیط خطرناک و بستهی عصر حافظ، او نوعی رازگونگی و پنهانکاری را در بیان نظریات سیاسی خویش و توضیح چرخه تاسیس، زوال و بازتاسیس ایران در پیش گرفت تا خطوط نانوشته و تعبیرات رندانه او در این حوزه، تنها برای اهل نظر مشخص باشد اما «هر کس بهقدر دانشش» بهرهای از اشعار لسانالغیب ببرد.
از نظر سیفالدینی و با نمونههایی که نویسنده در فصل سوم ارائه نموده، بسیاری از اشعار حافظ، توضیحی رندانه از نظریه بقای ایران است و خواجهی شیراز در جای جای اشعارش با تمجید از قهرمانان و شخصیتهای اسطوره ای ایران زمین، سعی در ارائهی یک الگوی مطلوب حکمرانی دارد. از این رو از نظر سیفالدینی، دیوان لسانالغیب؛ نه یک دیوان سرشار از مضامین صرفاً عرفانی یا عاشقانه، بلکه ادامهی راهی است که فردوسی در شاهنامه گشود و حافظ نیز به شیوهای بدیع در پاسداری از حافظه فرهنگی و انتقال خاطره تاریخی ایران کوشیده است.
در فصل چهارم، سیفالدینی در یک ریشهشناسی دقیق از واژه استراتژی، معادل راهبرد را برای آن درست نمیداند. او استراتژی را بهمعنای نوعی حیله و نیرنگ در جنگ قلمداد میکند و آن را یک طرح قاطع بدون توجهبه قضاوتها، ایدئولوژیها و هنجارهای عاطفی و تنها متکی بر مفهوم «واقعیت موثر» میداند. او معتقد است که راهبرد تنها به یک راه چاره و توصیهای غیرالزامآور اشاره دارد در حالیکه استراتژی یک امر قاطع است.
او نهایتاً اعتقاد دارد که دولتها در عصر مدرن یا ملی هستند و یا دولت نیستند و در چنین شرایطی باید یک استراتژی ملی؛ باتوجه به امکانات موجود و برآورد دقیقی از اهداف متناسب با درنظر گرفتن مناسبات قدرت و رابطه نیروها، توسط یک دولت توسعهگرای مقتدر که ارکان دیوانی و سازوکارهای آن مبتنی بر امر ملّی هستند دنبال گردد. زیرا دولتی که مقتدر نباشد و یا بهدنبال توسعه نباشد، قادر به طرح استراتژی ملّی نیست و در چنین شرایطی نه برنامههای توسعه و استراتژی ملّی قابل تدوین است و نه اگر برنامهای در کار باشد قابل اجراست.
شالودهی تحقیق سیفالدینی در فصل چهارم، تببین مفهوم توسعه بهعنوان استراتژی ملّی است. او همهی مفاهیمی که در بخشهای گذشته به بسط و توضیح آنان پرداخت را بهعنوان مبانی نظری ارائه نمود تا به این منظور برسد که هدف از تمامی تعاریفی که از مفاهیمی مانند امر ملّی، استراتژی و واقعیت موثر ارائه گردید آن بود که بتوان پیرامون مفهوم “استراتژی ملی” به تأملی جدی پرداخت. دراینجا نویسنده اولویت استراتژی ملّی را بر محور توسعه قرار میدهد. او با اشاره به این نکته که در جهان مدرن، برنامههای توسعه میانمدت، عیار تمدنسازی دولتها هستند، تأکید میکند که عقبماندن از روند توسعه، موجب زوال سیاسی و تمدنی خواهد شد. نویسنده اعتقاد دارد که برای ترسیم درست استراتژی ملی، فهم ناشی از واقعیت موثر، عقل ملی و وجود یک دولت مقتدر توسعهگرا ضروری است.
در انتها باید کتاب حاضر را یک اثر بسیار موفق و گیرا در حوزه فهم مشکل ایران دانست که توانسته با تکیه بر ترمینولوژی دقیقی از مفاهیم اساسی علم سیاست و در عین حال ارائه یک رویکرد تاریخی؛ مجموعاً با مبنای نظری بسیار قوی، به هدفی که نگارنده دنبال میکرده؛ یعنی شرح جدیدی از الزامات و نگاهی جدید به توسعه در ایران، برسد. همچنین این کتاب را میتوان ادامه راه و نگاه طباطبایی به مشکل ایران دانست که نویسنده در آن، سعی در تئوریزه کردن مفاهیم جدیدی در قالب نظریات پیشین دارد. برای نمونه طباطبایی بارها درباره اینکه حافظ هم بهنوعی در حوزه نظریه بقای ایران شعر سروده است سخن گفته بود، اما اجل فرصت نداد تا نظریات خود در این باب را، بهصورت مدون و مکتوب در بیاورد.
بدون نظر! اولین نفر باشید