کمک هزار تومانی دانشجوی بلوچ به ساخت مدرسه دختران در آذربایجان شرقی/ پیوند سنت و مدرنیته در خیرورزی/چگونه تشکلهای اجتماعی به امنیت ملی کمک میکنند؟
گروه اندیشه: یادداشت زیر توسط اشکان تقی پور کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی ایران و دکترای مدیریت و مدرس دانشگاه در روزنامه اعتماد منتشر شده و به بررسی تاریخچه، تحولات و اهمیت تشکلهای اجتماعی...
گروه اندیشه: یادداشت زیر توسط اشکان تقی پور کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی ایران و دکترای مدیریت و مدرس دانشگاه در روزنامه اعتماد منتشر شده و به بررسی تاریخچه، تحولات و اهمیت تشکلهای اجتماعی در ایران میپردازد. نویسنده استدلال میکند که این تشکلها نقش حیاتی در توسعه اجتماعی دارند و مفهوم «جامعه مدنی» بدون آنها بیمعناست. از این رو در یادداشت خود محورهایی چون اصالت تاریخی خیرورزی در ایران و ریشه های باستانی آن، تاییدات دینی برای خیرورزی، گذار از خیرورزی سنتی به مشارکت اجتماعی نوین، مزایای مشارکت اجتماعی نوین و ارتباط آن با امنیت ملی، و تأکید بر همکاری دولت و تشکلها را مورد بررسی قرار می دهد. به طور خلاصه، مقاله به نقش حیاتی تشکلهای اجتماعی در توسعه و امنیت ملی اشاره میکند و با تفکیک خیرورزی سنتی از مشارکت اجتماعی نوین، بر لزوم حفظ سرمایه فرهنگی گذشته در کنار پذیرش و گسترش مدل مدرن «جمعسپاری» تأکید میکند. نویسنده اعتقاد دارد که این رویکرد نه تنها به توسعه اجتماعی کمک میکند، بلکه با ایجاد همبستگی و حس تعلق، در برابر تهدیدات تجزیهطلبانه، سپر دفاعی محکمی را ایجاد میکند. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
تشکل اجتماعی یکی از ارکان مهم و انکارناپذیرِ پیشرانِ «توسعه اجتماعی» کشور است. اصولا اصطلاح «جامعه مدنی» در قالب یک امتیاز برای ملتی مفتخر به فرهنگی کهن و تمدنسازی از این فرهنگ، بدون توجه به نقش اثرگذار «تشکلهای اجتماعی» معنایی ندارد. در این چند سطر نمیخواهم به عدد و رقم، آسیبشناسی و تحلیل ریزبینانه تشکلهای اجتماعی که عمدتا در نام بردن آنها منظورمان سازمانهای مردمنهاد، موسسات خیریه، گروههای جهادی، انجمنهای دوستی و شبکهها و مجامع نیکوکاری است، بپردازم. چه در حاکمیت چه در میان مردم در اصل لزوم وجود تشکل اجتماعی حداقل از منظر تئوریک تردیدی نیست. قاطعانه این گزاره را مطرح میکنم چون به جایگاه سنتی، دینی و مذهبی تشکلهای اجتماعی در قالب خیریهها و امور رایج سنتی در جایگاه آتشکده و معبد تا مسجد و حسینیه و مکتب در طول تاریخ کهنمان از دیروز تا امروز باور داریم.
یکی از تفاوتهای اساسی در نگرش به جایگاه تشکل اجتماعی دقیقا از همین اصالت مبتنی بر قدمت آغاز میشود. در فرهنگ کهن ایران از هزارهها پیش و پیش از ظهور اسلام نیز امور خیریه در قالب وقف، داد و دهش و نذر جزیی از جریان زندگی اجتماعی هر فرد معتقد به خداوند و باورمند به بهبود زندگی اجتماعی بود. از آن جا که باور به پروردگار در ایران باستان اصل بود؛ این خیرورزی در قالبهایی که گفته شد در احکام زندگی روزمره جاری میشد. بر این خداپرستی علاوه بر متون دینی کهن زردشتی و کتیبههای هزاران ساله، اسلام مبین نیز پس از ظهور با تایید آن، آشکارا تاکید دارد. فردوسی بزرگ در شاهنامه آنجا که میخواهد ارزش نیکی و لزوم انجام آن را بنماید با اشاره به پیروزی بزرگ فریدون بر ضحاک در متون تاریخی- حماسی کهن چنین میسراید:
«فریدون فرخ فرشته نبود
زمشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی»
با نگاه به خیرورزی کهن در مییابیم که این فرهنگ «داد و دهش» و «وقف» که نمونههای ثبت شده از ایران باستان وجود دارد با خمس، زکات، صدقه و بسیاری امور عامالمنفعه دیگر پس از اسلام، پازل خیرورزی و نیکورزیهای پیشین را تکمیل کردند. تا اینجا دریافتیم که نهاد خیرورزی یا به بیان امروزی مشارکت اجتماعی در ایران سابقهای دیرینه دارد. از قرن ۱۹ و پس از انقلاب صنعتی فرانسه در اروپا، مشارکت مدرن اجتماعی بسیار فراتر از نقش کلیسا در قرون پیشین با توجه به «توسعه» و پیامدهای آن که پیدایش آسیبهای اجتماعی و طرح مسائل اجتماعی نوظهور بود، موضوعیت جدیتر یافت. سالها بعد به شکل رسمی و جهانی، مدیریت مشارکتهای اجتماعی نوین در سال ۱۹۴۵ میلادی در ماده ۷۱ منشور سازمان ملل، رسما با به کار بردن اصطلاح NGO ذکر شد.
بدین ترتیب در حقیقت NGO یا به نوعی مفهوم سازمان مردمنهاد را میتوان واژهای و ساختاری وارداتی از غربِ توسعه محور برای ایران نوین تلقی کرد هر چند که سنت خیرورزی از هزارهها پیش به شکل سنتی مبتنی بر زادبوم و باور مردم ایران جایگاه مستحکمِ خود را نگه داشته بود و همچنان نیز این نهاد مستحکم خیر سنتی پای برجاست. در این هنگامه تفاوتها و شباهتها، همپوشانیها، همافزاییها، سوءتفاهمها و تضادهای خیرورزی سنتی با مدیریت مشارکت اجتماعی نوینِ مردممحور نمایان میشود. این لحظه و درک این بسیار مهم و دربرگیرنده ظرافتهای خاصی است، چون درک شناختی صحیح میتواند به همافزایی کمنظیر در این مسیر که نهایتا ثمره آن «توسعه اجتماعی» است، بینجامد یا برعکس.
در مدل خیرورزی سنتی یا کهن تمام جامعه دچار نیکی هستند، اما عمدتا افراد شاخص جامعه از حیث ثروت و اخلاق و اعتبار اجتماعی بار خیرورزیهای بزرگ را بر دوش میگیرند. معمولا مبالغ فراوان از سوی افراد شاخص کمتری برای ساخت مدرسه، مسجد یا تامین نیازی اساسی جاری میشود که نام و یاد رفتگان آن عزیز را زنده نگه میدارد و در بسیاری موارد نیز بنا بر برخی توصیههای دینی یا خواست بانی و شرم زیبای شرقی این خدمت در خفا انجام میشود. برای مثال در نگرش نو، جامعه هدف ما تنها دانشآموزان کمبرخوردار یک منطقه بیمدرسه نیستند، بلکه تمامی افرادی که از کمترین مبلغ تا مبالغ بیشتر طی ساز و کاری به ساخت آن مدرسه میپیوندند بخشی از مخاطبان این مشارکت اجتماعی در تحقق خیر جمعی میشوند.
بدین معنا که تعداد افراد زیادی با پولهای کم سبب ساخته شدن یک مدرسه برای تعداد فراوانی کودک کم برخوردار میشوند که این خود سبب مشارکت جمعی، حصول هدف نهایی و انسجام اجتماعی میشود و «جمعسپاری» رخ میدهد. دو نگرش قدیم و نوین مکملهای فوقالعادهای برای یکدیگرند. در خیرورزی مدرن به سبب تعداد بیشتر افراد در کمپینها در صورت ریزش افراد مشارکتکننده در مسیر کار خیر، به سبب کم بودن مبالغ امکان جایگزینی بالا میرود و رویشهای جدید به راحتی جای ریزشها را میگیرد حال آنکه در خِیرورزی سنتی در صورت از دست دادن یگانه خیر توانمندِ پروژه بزرگ نیکوکاری به هر دلیلی، امکان بر زمین ماندن آن پروژه وجود دارد و خود به خود ریسک تمام نشدن آن وجود دارد .
در دوره گذار از خیرورزی سنتی به خیرورزی و مشارکت اجتماعی نوین آنچه شرط است حفظ سرمایه کهن خیرورزی سنتی در راستای گسترش نگرش مشارکت اجتماعی نوین است. در خیرورزی نوین چون مشارکت بیشتر آحاد مردم مطرح است، نقش تشکلها پررنگتر میشود و نظارت اصولی هم خودبهخود لازم میشود. با یک مثال عینی، با بیان تجربه زیسته ساده از خیرورزی نوین بر پایه خیر جمعی که در خیرورزی سنتی امکان آن وجود نداشت سخن را کوتاه میکنم. در اوایل دهه ۹۰ خورشیدی پس از زلزله بزرگ استان آذربایجان شرقی، در تشکل اجتماعیمان پس از نیازسنجی دقیق با همراهی، هماهنگی و تایید سازمان نوسازی مدارس تصمیم بر آن شد تا دبیرستانی ۶ کلاسه برای دخترانمان در روستایی مرزی در این استان آسیبدیده از زلزله به شکل مردمنهاد بسازیم.
عمده هزینه ساخت به شکل سنتی و مشارکت تعدادی عزیز نیکوکار فراهم شد. پس از افتتاح دبیرستان، سالن بزرگ در نظر گرفته شده برای کارگاه کامپیوتر که لزوم وجود آن برای ارایه بسیاری از دروس و مهارتهای فرزندانمان لازم بود، خالی بود. در همین زمان یکی از اولین کمپینهای جمعسپاری مالی امور خِیر اثرگذار را با کمک پلتفرمی تخصصی برای تهیه ۶ دستگاه کامپیوتر و تمام تجهیزات جانبی لازم آغاز کردیم که با مشارکت شفاف و مشخص هزاران نفر در بستری تخصصی در فضای وِب انجام پذیرفت و مبلغ ۱۵ میلیون تومانی کمپین با این پویش در زمان مقرر جمعآوری شد. گزارش پیشرفت کمپین طبق فرمت مشخص پلتفرم در فضای اینترنت برای خیرین پروژه ارسال میشود.
نکته جالب آن که در بین کمککنندگان پسر دانشجویی از ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان هزار تومان پرداخت کرده بود. همان لحظه با خود اندیشیدم وقتی فضایی به وجود میآید که دانشجوی عزیز پسر بلوچ ما از مرزهای جنوب شرقیترین استان در نقشه جغرافیای ایران بتواند با هزار تومان به تجهیز کارگاه کامپیوتر خواهران کوچکتر تُرک زبان خود در روستایی در مرزهای شمال غربیترین جای جغرافیای مرز پرگهر کمک کند نه فقط احساس همدلی و یک ملت بودن در معنا شکل میگیرد، نه تنها حس خوش مشارکت اجتماعی در توسعه اجتماعی در دورترین مکان از میهن زنده میشود، بلکه یکی از مهمترین مولفههای امنیت ملی هم خودبهخود تحقق مییابد.
اگر فردی از افراد معدود جداییطلب و عامل بیگانه در قامت فریب بخواهد دانشجوی عزیز بلوچ ما را تحریک یا توجیه به تجزیه کند همان کمک به ظاهر اندک در قالب مشارکت اجتماعی ملموس برای بازسازی میهن، حس خواهر و برادری و یک ملت و خانواده بودن را چنان در او زنده میکند که قطعا هر نگاه تجزیهطلبانهای را با اختیار پس میزند. امری که در خیرورزی سنتی با تمام مزایای بزرگش در این ابعاد برای او فراهم نبود. با این تفصیل جنگشناختی دشمن ایرانستیز نیز خودبهخود در این مشارکت اجتماعی جمعی نوین در سایه خیرورزی سنتی و کهن در خانواده «ایران» در نطفه خفه میشود و قدرت راستین «پیکره واحد متکثر ملی ایرانیان» این بار از دریچه مهربانی و مهرورزی خودنمایی میکند.
فراموش نمیکنم که رییسجمهور شهید، آیتالله رییسی، وقتی در میزبانی ضیافت افطار با تعدادی از فعالان اجتماعی حوزه خیرورزی و تشکلها واژه شریک اجتماعی برای خیرین به کار رفت چندین و چند گام بالاتر، خیرین و تشکلهای اجتماعی را نه «شریک اجتماعی» بلکه «شرکای راهبردی دولت» نامیدند. تغییر نگرش عملی و اعتماد به جایگاه تشکلهای اجتماعی بزرگترین هدیه در این مناسبت به آن هاست مخصوصا در دولت کنونی که جامعهشناسان مسوولیتدار حوزههای اجتماعی هستند.
۲۱۶۲۱۶
بدون نظر! اولین نفر باشید